مناجات اميرالمومنين(منتظران ظهور)
حقانيت و اثبات اميرالمومنين و دعا براي فرج امام زمان

اسناد مربوط به لگد زدن به فاطمه(سلام الله علیها)

مدرک اول:

قال الصادق (ع)لمفضّل:

...ولاکیوم محنتنا بکربلاء وان کان یوم السقیفة واحراق الباب علی امیرالمؤمنین وفاطمةوالحسن والحسین وزینب وام کلثوم وفضة وقتل محسن(ع) بالرفسةلأعظم وادهی وأمرّ لانه اصل یوم العذاب...

امام صادق (ع)به مفضّل فرمودند:

...هیچ روزی همچون مصیبت ما درکربلا نیست،اگر چه روز سقیفه وآتش زدن درب خانه ی امیرالمؤمنین وفاطمه وحسن وحسین وزینب وام کلثوم وفضه وقتل محسن (ع)در اثر لگدی که به شکم مادرش زدند بزرگتروناگوارتروتلخ تراست.چراکه آن روز اصل روز عذاب است...

اسنادشیعه:

الهدایةالکبری(ط.موسسة البلاغ)417(حسین بن همدان الخصیبی)

نوائب الدهور194(علامه میرجهانی)

فاطمة بهجة قلب المصطفی2/532

مدرک دوم:

فقال عمر:هلمّیه الی فأبت ان تدفعه الیه فرفسها برجله وکانت حاملة بابن اسمه المحسن فأسقطت المحسن من بطنها...

عمر گفت:نامه فدک را به من بده!حضرت زهرا(س)از دادن نامه امتناع کردند.عمر لگدی به فاطمه زد،در حالیکه اوباردار بود به پسری که نامش محسن بود ودر اثر آن لگد محسن(ع)را سقط کرد...

اسناد شیعه:

الاختصاص185(شیخ مفید)

بحار الانوار29/192

وفاة الصدیقة78(عبدالرزاق مقرم)

فاطمةبهجة قلب المصطفی2/522

مدرک سوم:

إن عمررفس فاطمة حتی اسقطت بمحسن...

عمربالگد به فاطمة(س)کوبید که او به این جهت محسن(ع)راسقط کرد...

اسناداهل سنت:

میزان العتدال1/139(ذهبی)

لسان المیزان(قریب بهذا المضمون)1/268(ابن حجر عسقلانی)

مدرک چهارم:

...وصلح امیرالمؤمنین (ع)بفضة یا فضة مولاتك،فأقبلی منها ما تقبله النساء فقدجاء ها المخاض من الرفسة وردّ الباب فأسقطت محسنا...

علی(ع)فریادکشید ای فضه به سوی بانویت به شتاب!چنانچه زنان بانویی راکه وضع حمل دارد در میابند،چرا که در اثرلگدواصابت در به شکمش درد او راگرفته ومحسن راسقط کرد...

اسنادشیعه:

الهدایة الکبری408(قریب بهذا المضمون)

حلیة الابرار2/669(سیدهاشم بحرانی)

بحارالانوار53/19

نوائب الدهور3/150

فاطمة بهجةقلب المصطفی2/529

مأساة الزهراء2/61(سید جعفرمرتضی عاملی)

اسناد سیلی زدن به صورت فاطمه (سلام الله علیها)

مدرک اول:

عن النبی قال:ابکی من ضربتك علی القرن ولطم فاطمة خدّها...

پیامبراکرم(ص)فرمودند:

(یاعلی)گریه میکنم از ضربت برفرق تو وسیلی بر گونه ی فاطمه(س)...

اسناد شیعه:

امالی صدوق(تحقیق قسم دراسات الاسلامیه)197

اثبات الهداة1/281(حرعاملی)

بحارالانوار28/51و44/149

عوالم العلوم11/397

مدرک دوم:

قالت فاطمة(س)...فَضَرَبَنی بیده{وصفق وجهی}حتی انتثرقرطی من اذنی...

حضرت فاطمه(س):

عمرچنان به صورتم سیلی زد که گوشواره ام از گوشم کنده شد...

اسناد شیعه:

الهدیةالکبری179

بحارالانوار30/349

بیت الاحزان121(شیخ عباس قمی)

مجمع النورین147(مرندی)

الهجوم علی بیت فاطمة452(عبدالزهرامهدی)

مدرک سوم:

عن الصادق(ع):

فقال عمر:هلمّیه الی فأبت ان تدفعه الیه...ثمّ لطمها فکاأَنّی أنظر الی قرط فی اذنها حین تقفت...

از امام صادق(ع)نقل شده:

عمربه حضرت زهرا(س)گفت:نامه رد فدک را به من بده،حضرت ازدادن نامه امتناع کردند...سپس عمر سیلی به صورت او زدگویا می بینم که گوشواره از گوشش برزمین افتاد...

اسناد شیعه:

الاختصاص185(شیخ مفید)

بحار الانوار29/192

فاطمة بهجةقلب المصطفی2/546

مدرک چهارم:

فَصَفقتُ صَفقَةً علی خدّیها من ظاهر الخمارفانقطع قرطُهاوتناثرت الی الارض.

(عمرگفت):...پس از روی مقنعه چنان سیلی به صورتش زدم که گوشواره اش کنده شد وبرزمین پرت شد.

اسنادشیعه:

بحارالانوار30/294

عوالم العلوم11/409

 

 

اسنادضرب(زدن)واقع شده برپیکر فاطمه زهرا(سلام الله علیها)

مدرک اول:

لّما اوقف علی (ع)تکلم فقال:ایتها الغدرةالفجرة...فستعدوا للمسألة جواباً، ولظلمکم لنا اهل البیت احتساباً أوتَضُرب الزهراء نهراًویؤخذمناحقنا قهراً وجبراًفلا نصیرولا مُجیرولامسعدولامنجد؟فلیت ابن ابیطالب مات قبل یومه فلا یری الکفرةالفجرةقد ازدحوا علی ظلم الظاهرةالبرةفَتَبّاًتَبّاً وسحُقاًذلك امرٌ الی الله مدفعه فقد عزّ عَلی علی بن ابیطالب ان یسودَّمتن فاطمةضرباً وقد عرف مقامه وشوهدت ایامه...

هنگامیکه حضرت علی(ع)سرپا نگه داشته شده بود{تا بیعت کند}چنین فرمود:ای نیرنگ بازان تبهکار،آماده ی پاسخگویی کارهای خود وکیفری باشید که بر اثر ستمی که برما اهل بیت روا داشتید درانتظارتان میباشد.

آیا فاطمه(س)درروز کتک بخوردوحق ما به زور گرفته شودویاور وپناه وکمک کننده ومعینی نباشد؟

ای کاش علی بن ابیطالب پیش از این روز از دنیا رفته بود وکافرانِ تبهکارِ فاجر رانمی دیدکه برظلم وستم بربانوی پاک ونیکوکار،اجتماع وازدحام نموده بودند.پس دستانتان بریده باد،دستانتان بریده باد.دور باشید از رحمت خدا،دورباشید از رحمت خدا.این امریست که باز گشتش به سوی خدا ورسول خداست.چقدر دشوار وسخت است برعلی که پهلوی فاطمه(س)از ضربات ،سیاه شودوحال اینکه مقام ومنزلتش برهمه شناخته شده بود...

اسناد شیعه:

فاطمةبهجة قلب المصطفی2/531

نوائب الدهور3/157(علامه میرجهانی)

الصوارم الحاسمةفی تاریخ احوالات الزهراء فاطمة(کمالی استرآبادی)

مدرک دوم:

در معراج به پیامبر(ص)خبردادند:

(...اما ابنتك...تضرب وهی حامل...)

...اما دخترت فاطمه(س)...زده می شود حال آنکه اوبارداراست...

اسنادشیعه:

کامل الزیارات(تحقیق قیومی)548(بن قولویه)

جواهر السنیة289(شیخ حرّ عاملی)

بحار الانوار28/62

عوالم العلوم11/398(شیخ عبدالله بحرانی)

 

اسناد مربوط به داخل شدن بدون اجازه به خانه ی فاطمه زهرا(س)

مقدمه:

(یا ایها الذین آمنوالاتدخلو بیوت النبی الّا ان یؤذن لکم)

ای کسانیکه ایمان آورده اید،بدون اذن به خانه های پیامبر وارد نشوید.(احزاب/53)

وقال رسول الله (ص):

(ألا انّ فاطمة(س)بابها بابی وبیتها بیتی فمن هتکه فقد هتك حجاب الله)

بدانیدهمانا درب خانه فاطمه(س)درب خانه من است وخانه فاطمه(س)خانه من است پس کسیکه حرمت خانه فاطمه را بشکند،به تحقیق حجاب خدا را هتک کرده است.

بحارالانوار22/477

مدرک اول:

وبلغ أبابکر وعمر أن جماعة من المهاجرینوالانصارقد اجتمعوا مع علی ابن أبیطالب فی منزل فاطمةبنت رسول الله،فأتوافی جماعةحتی هجمواالدار،وخرج علی ومعه اسیف،فلقیه عمر،فصارعه عمر فصرعه،وکسر سیفه،ودخلوا الدار فخرجت فاطمة فقالت: والله لتخرجن أولّا کشفن شعری ولاعجن إلی الله!...

به ابابکر وعمر خبر رسید که عده ای ازمهاجرین وانصار با علی ابن ابیطالب در خانه فاطمه(س)دختر رسول خدا(ص) اجتماع نموده اندپس(عمر)با جماعتی آمدندتا اینکه به خانه هجوم آوردندوعلی (ع)درحالیکه شمشیری با او بود بیرون آمدوباعمر برخوردنموده وعمربرایشان حمله نموده وایشان را برزمین زده وشمشیرش راشکست1وآنها(عمر با آن جماعت)داخل خانه شدند،پس فاطمه(س)بیرون آمده فرمودند:

به خدا قسم باید ازخانه ام بیرون شویدیا(درپیشگاه خداوند)مویم را برهنه ساخته وبه جانب او ناله وزاری میکنم.

سند شیعه:

تاریخ یعقوبی2/126

**********

1ـالبته برطبق روایات صحیحه از جمله کافی 1/281و282حضرت بنای مقاتله با مهاجمین را نداشتندواز طرف خداوند مأمور به صبر بودند.

مدرک دوم:

عن أبی عبدالله (ع)قال:لمّااسری بالنبی قال له:

(...وأما ابنتك فتظلم...ویدخل {علیهاو}علی حریمها ومنزلها بغیر اذن...)

امام صادق(ع) نقل فرمودند:هنگامیکه پیامبر را به معراج بردند،جبرئیل به آن حضرت عرض کرد:

...دخترت مورد ستم قرار میگیردوبدون اجازه،بر حریمش ومنزلش وارد میشوند...

اسنادشیعه:

1ـکامل الزیارات(تحقیق قیومی)584(طبع آخر)332ـ335

بحارالانوار28/62

عوالم العلوم11/398(شیخ عبدالله بحرانی)

مدرک سوم:

فقالت فاطمةالزهرا(س):

یاعمر اما تتقی الله عزوجل تدخل علی بیتی وتهجم علی داری؟فَأبی أن یَنصرف...

فاطمه زهرا(س) فرمودند:ای عمر از خدا پروا نداری ؟به خانه ام وارد میشویوبرخانه ام هجوم می آوری؟پس او از باز گشتن امتناع کرد.

اسناد شیعه:

1ـکتاب سلیم(تحقیق انصاری)387

2ـکامل بهایی308(شیخ عماد الدین طبری)

بحار الانوار28/299و43/197

مدرک چهارم:

عن عمروبن المقدام عن ابیه عن جده قال:...وهی لا تشك ان لا یدخل علیها إلّاباذنهافضرب عمر الباب برجله وکان من سعف ثّم دخلوا...

عمروبن ابی المقدام از اجدادش نقل میکند:

... واو(حضرت زهرا)شک نداشت که بدون اجازه اش کسی وارد نخواهد شد.پس عمر لگدی به درب خانه زد وآن را که از شاخه درخت خرما بود شکست سپس وارد خانه شد...

اسناد شیعه:

تفسیرعیاشی2/67

الاختصاص185الی186(شیخ مفید)

تفسیربرهان2/93(سیدهاشم بحرانی)

بحارالانوار28/227

مدرک پنجم:

فجاءفی عصابةفیهم اسید بن حضیروسلمةبن سلامةبن قریش وهما من بنی الاشمل فاقتحما الدار فصاحت فاطمةوناشدتهما الله...

پس عمر با گروهی که درمیان آنها اسیدبن حضیروسلمةبن سلامةبن قریش که آن دو ازطایفه ی بنی عبدالاشمل بودندآمد،پس آن دو وارد خانه شدند فاطمه(س)آن دو رابه خدا قسم داد(که از خانه خارج شوند)...

اسنادشیعه:

غایةالمرام5/340(علامه بحرانی)

بحارالانوار28/314قریب بهذا المضمون

اسناد اهل سنت:

السقیفةوالفدک(تحقیق شیخ محمدهادی امینی)72

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید6/47

مدرک ششم:

(ودَدَت{لیتنی}أنی لم اکن کشفت{فتّشت}بیت فاطمةعلیهاالسلام{وترکته}...

ابوبکر گفت:

دوست میداشتم{ای کاش من}نمی گشودم{تفتیش نمی کردم}خانه فاطمه(س)را،وخانه اورا وا گذاشته بودم...

این عبارت با کمی تفاوت در این منابع موجود است:

اسنادشیعه:

الایضاح160ـ161(فضل بن شاذان)

تاریخ یعقوبی(نشرفرهنگ اهل بیت)2/137

خصال شیخ صدوق172

تقریب المعارف366ـ397(ابوالصلاح الحلبی)

تلخیص الشافی3/170(شیخ طوسی)

مثالب النواصب155(ابن شهر آشوب)

انوارالیقین12(الحسینی الزیدی)

کامل بهایی(تحقیق صفدری قزوینی)355

نهج الحق265(علامه حلی)

منهاج الکرامة(تحقیق عبدالرحیم مبارک)180-181

کشف المراد(تحقیق موسوی زنجانی)403(علامه حلی)

اسناد اهل سنت:

جمهرةالنسب(ط.دارالیقضة العربیة الدمشق)2/94(ابن کلبی)

الاموال1/387(ابن زنجویة)

الامامة والسیاسة(تحقیق شیری)1/36و(تحقیق الزینی)1/24

تاریخ طبری(ط.مؤسسةعزالدین بیروت)3/215

اسقیفة والفدک(تحقیق امینی)43

عقدالفرید2/78و(ط.آخر)4/250

مروج الذهب(ط .بیروت)2/317(مسعودی)

معجم الکبیر1/17(طبرانی)

تاریخ مدینةالدمشق(تحقیق شیری)30/419الی422(ابن عساکر)

الاحادیث امختارة10/88-90(ضیاءالدین الحنبلی)

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید2/46-47و6/51

میزان الاعتدال(تحقیق علی محمد البجاوی3/109(ذهبی)

سیراعلام النبلاءسیرخلفاءالراشدین2/619(ذهبی)

تاریخ الاسلام عهدالخلفاءالراشدین1/385(ذهبی)

جامع المسانید والسنن 17/65(ابن کثیر دمشقی)

مجمع الزوائد(نشردارالکتب العلمیة)5/203(الهیثمی)

لسان المیزان2/185(ابن حجرعسقلانی)

مسندفاطمةالزهراء(ط.حیدرآباد)17و(ط.مؤسسةالکتب السقافیةبیروت)34-35(سیوطی)

کنز العمال1/632(متقی هندی)

الضعفاءالکبیر7/117(عقیلی)

مدرک هفتم:

فانطلق قنفذ(الملعون)فاقتحم هو وأصحابه بغیر إذن ،وثار علی (ع)إلی سیفه فسبقوه إلیه وکاثروه(وهم کثیرون)فتناول بعضهم سیوفهم{سیفه}فکاثروه{وضبطوه}فألقوا فی عنقه حبلا وحالت بینهم وبینه فاطمة(س)عندالباب البیت...

پس قنفذ ملعون حرکت کرد واو با اصحابش بدون اذن در خانه وارد شدندوعلی(ع)به جانب شمشیر برخاست ولی آنها زودتراز علی (ع)به جانب شمشیر رفتندوآنها جمعیت بسیاری بودندوشمشیرهایشان را گرفتند،پس برگردن او ریسمانی انداختندوفاطمه(س)نزد در بین ایشان وعلی(ع)فاصله انداخت.

اسنادشیعه:

کتاب سلیم(تحقیق انصاری)150

احتجاج طبرسی1/109(قریب بهذاالمضمون)

غایةالمرام5/335

بحارالانوار28/269-283

 

معنای واقعی تکفیری گری!/ اوج توحش در فتوای عالم سعودی

 

به گزارش اسلام تایمز به نقل از پایگاه خبری الخبر پرس، شیخ ناصر العمر، از علما وهابیت و از مفتی های عربستان سعودی در پاسخ بر یک استفتا مبنی بر طریقه تعامل و مقابله با شیعیان مطالبی را بیان نمود که مضمون آن بدین قرار است:

استفتاء :

همانطور که می دانید خطر رافضی ها از خطر یهودی ها و نصرانی ها برای اسلام بیشتر است و ما چگونه می توانیم برای نجات اسلام خطر رافضی ها را کنترل نماییم؟

جواب:

بسم الله الرحمن الرحیم
والصلاه و السلام علی محمد و صحبه اجمعین
در ابتدا باید یک حقیقت را دانست و آن اینکه ریشه کن کردن رافضی ها به دست حکومت اسلامی جهادی است و اما بعد از اینکه شرایط مهیا گردید در مقابل این رافضی ها دو انتخاب وجود دارد. یکی اینکه به اسلام ما اسلام بیاورند و دیگر اینکه بر دین خود باقی بمانند و ذبح شوند. اما اگر راه دوم را انتخاب کردند چند مساله را در نظر داشت: اولا باید آنها را مانند میش ذبح کرد و فقط با شمشیر با آنها رو به رو شد و آنقدر خون آنها را ریخت تا اینکه خون به زانوهای شما برسد و چه منظره دل انگیزی است که تو بتوانی تکه های بدن رافضی ها را در دریای خون ببینی و صدای امواج این دریا گوش های تو را نوازش دهد و دیدن بدن تکه تکه شده آنها در این دریای خون چشم های تو را بنوازد.

ثانیا اینکه باید زنان رافضی را اسیر کرده و آنها را بین مجاهدین تقسیم نمود. البته باید این زنان را به سه دسته تقسیم نمود: دسته اول زنان باکره زیبارو هستند که باید میان مجاهدین طراز اول تقسیم گردند. دسته دوم زنان زیبارو هستند که باید میان مجاهدین دیگر که در مرتبه دوم هستند تقسیم شوند و دسته سوم زنانی هستند که از جمال حظی نبرده اند که این دسته باید میان دیگر مجاهدینی که به علت عذر موفق به جهاد نشده اند و یا در امر جهاد کوتاهی نموده اند تقسیم شوند و من گمان می کنم این یک تقسیم بندی عادلانه باشد.

در مورد بچه های رافضی نیز باید گفت: باید این بچه ها را به مدارس اسلامی بفرستیم و آنها را به دقت تعلیم دهیم و معنای واقعی توحید و عقاید اسلامی را به آنها بیاموزیم. همچنین باید به آنها تمرینات سخت نظامی داده و آنها را آماده جهاد نماییم و در فتوحات اسلامی از آنها استفاده نماییم ( تا در موارد لازم پیش مرگ مجاهدین ما گردند ) کما اینکه در زمان حکومت عثمانی نیز اینچنین بوده است.

اما در صورتیکه رافضی ابراز کنند اسلام آورده ایم هر چند ممکن است تقیه کرده باشند اما به ظاهر اسلام آنها اعتماد می کنیم. البته ما در مقابل آنها تصمیماتی را اتخاذ نموده و امتحاناتی از آنها می گیریم تا ببنیم چه حد به اسلام خود پایبند هستند و می توان آنها را در مواجهه با این امتحانات شناخت. به طور مثال : در قدم اول مساجد و عبادت گاه ها و حرم ها و ضریح های شرک آلود رافضی ها را باید نابود کرد و کسانی که از عمل ناراحت شوند چهره خبیث خود را نمایان کرده اند.

در قدم دوم کودکان جوان رافضی ها را وارد مدارس خاص اهل تسنن می کنیم تا با به آنها درس توحید و سنت یاد داده شود و تا زمانی که اعتقادات آنها راسخ نگردد ایشان را رها نمی کنیم.

در مرحله سوم خانه های رافضی ها را باید مرتب تفتیش نمود تا ببنیم آیا آثاری از کتب ضاله و شرک آلود در آن یافت می گردد یا خیر؟

در مرحله چهارم از کودکان رافضی ها سوالاتی شود تا مشخص شود آیا در منزل اعتقادات رافضی مطرح است یا اهل تسنن؟

پنجم اینکه باید رافضی ها را در در سرزمین اسلامی منتشر کرد و از تمرکز و تجمع آنها در مکانی خاص جلوگیری نمود.

ششم اینکه باید در روز عاشورا مراسم جشن برپا شود و آنها را مجبور کرد تا در این مراسم شرکت کنند.

هفتم باید اسامی سنی برای خود و کودکان خود انتخاب نماید مانند ابوبکر و عمر و معاویه و …
هشتم باید به امامانی که ادعا می کنند رهبرشان هستند مانند خمینی و سیستانی و … توهین نموده و از آنها بیزاری جویند.

بابت مطالب منتشر شده که خلاف شئون اسلامی، انسانی و ادب است عذرخواهی می کنم و این مطالب صرفا ترجمه گفته های این مفتی حرامزاده می باشد.

(عدّه ای ازدوستان پیگیر این موضوع ومتن این نامه بودند به این خاطر متن کامل این نامه رو گذاشتم)

 

به گزارش شیعه آنلاین، حجة الاسلام و المسلمین شیخ "محمّد امیری سوادکوهی" از پژوهشگران و نویسندگان جوان شیعه که آثار و تألیفات متعدد و تأثیرگذاری در باب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و اکابر علمی جهان اسلام به رشته تحریر درآورده و از فعالان شیعی در سطح بین الملل بشمار می رود، در آستانه جشن جهانی دهه فرخنده غدیر و عیدالله الاکبر غدیر خم، در پیامی مهم و علمی که نسخه ای از آن را برای پایگاه خبری شیعه آنلاین ارسال نمود، خطاب به مولوی "عبدالحمید اسماعیل زهی" از بزرگان اهل سنت زاهدان، او را به مذهب حَقّه اهل بیت علیهم السلام دعوت نمود و بر ضرورت وحدت و همدلی بین شیعیان و اهل تسنن در پرتو ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام تأکید کرد.

این پیام که به همراه یک جلد کتاب ارزشمند "اتمام حجّت" (رهیافتی به استدلال ها و حجّت های گسترده اثبات حقانیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام) از تألیفات این محقق شیعی، برای جناب مولوی ارسال شده، بدین شرح می باشد:
 
بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه الکریم و مبرم خطابه العظیم: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم (اَلْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ ديناً) «المائدة: 3» و قال سبحانه: (وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ) «الصافات: 83»

عن أبي جعفر عليه السلام أنه قال: «ليهنئکم الاسم». قلت: و ما هو، جعلت فداک؟ قال: «الشيعة». قيل: إن الناس يعيروننا بذلک! قال: «أما تسمع قول الله: وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ، و قوله: فَاسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ ؛ فليهنئکم الاسم» «الإستیعاب، جلد3، صفحه40»

جناب آقای مولوی عبدالحمید اسماعیل‌ زهی
سلام علیکم

از آنجایی که در آستانه سالروز بزرگترین رویداد تاریخ بشریت و به گواهی قرآن کریم ، روز اکمال دین و اتمام نعمت یعنی عیدالله الاکبر غدیر، (سالروز امامت و وصایت اعجوبه جهان خلقت ، نفس و جان رسول خاتم، حضرت صدیق اکبر و فاروق اعظم امیرالمؤمنین علی علیه السلام) قرار داریم، برآن شدم ضمن ایراد مطالبی دقیق و مهم ، حضرتعالی را که از علما و متدیّنین نزد اهل تسنن بشمار می آیید ، به مذهب حقّه تشیع و پذیرش ولایت برحق امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرا بخوانم، همان مذهب نورانی اهل بیت رسول خدا علیهم السلام که قرآن کریم آن را بر همگان واجب فرموده و  ابراهیم خلیل الرحمان را نیز  بعنوان شیعه به جهانیان معرفی نمود: (وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ) «الصافات: 83» و آنگاه فرمود: (مِلَّةَ أَبيکُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ وَ في‏ هذا لِيَکُونَ الرَّسُولُ شَهيداً عَلَيْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ) «الحج:78» و سپس فرمود: (وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ...) «البقره: 130»؛ از این رو  شما را به این مذهبِ حق آسمانی دعوت می نمایم تا ان شاءالله در پرتو حصن حصین ولایت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام و قلعه امن دو ثقل و یادگار رسول خدا، یعنی «قرآن و عترت» در مسیر کمال و انسانیت قدم برداشته و به کمک یکدیگر وحدت بی نظیر مسلمین را تحت لوای حضرت وصی، امیرالمؤمنین علی علیه السلام به رخ جهانیان بکشانیم و آن را در تاریخ اسلام رقم بزنیم. وحدتی که آرزوی حضرت رحمت للعالمین صلی الله علیه و آله است. شایسته است که قبل آنکه عرائضم را تقدیم حضورتان کنم، یاد آور شوم: بزرگان مذهب حَقّه تشیع که خود از منادیان وحدت امت اسلامی بوده اند به ما آموختند، وحدت مسلمین در پرتو تبعیت از ولایت حق ، لازمه امت اسلامی در مقابل جهان کفر  بوده، ولکن مذاکرات علمی رسانه ای، منافاتی با آن وحدت ناگسستنی ندارد.

بی شک این قرن که موسوم به قرن امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام و قرن اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است می تواند فرصت مناسبی برای تمامی حقیقت طلبانِ آزاد اندیش جهان برای روی آوردن به مذهب حَقّه تشیع که همان مذهب اهل بیت  علیهم السلام و ولایت بر حق امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام است باشد.

همانطور که مستحضرید، خدای متعال از ابتدای خلقت انسان، حضرت آدم ابوالبشر را به لباس علم زینت بخشید و زمانی که خلعت نبوت را برقامت دل آرای خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله پوشانید، اوّلین سوره‌ای که بر قلب نازنینش فرود آورد، ارزشِ نعمتِ علم و دانش را بازگو کرد و همانا کامل‌ترین علوم و دانش‌ها و هدایت ها، آن است که از جانب حضرت حق، برقلب نورانی انبیای الهی نازل شده است که جامع‌ترین آن بر حضرت ختمی مرتبت، حضرت محمّدبن عبدالله صلی الله علیه و آله فرود آمده که علم کامل ، جامع و بدون نقصان را فقط از این منبع می‌توان اخذ نمود و به آن مرتبه از کمالات رسید.

سؤالی که ابتدائاً مطرح می شود این است که چگونه می توان پس از شهادت مظلومانه رسول خاتم از شهر علم نبوی بهره مند گشت و در امتداد نبوت قرار گرفت و علوم الهی و دین حق را به آیندگان ابلاغ نمود؟!

پاسخ این پرسش، بسیار مهم و حیاتی است و می بایست آنرا از لسان مبارک حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله جویا شد که ابوهریره و ابن عمر، و بسیاری از بزرگان شما در کتاب کنزالعمال، جلد 1 صفحه 103، حدیث 463 و 464 نقل می کنند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

«من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتة الجاهلیة؛ هر که از دنیا برود در حالی که امام زمان خود را نشناخته است به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.» پس بنابراین امام زمان شما و افرادی که قائل به امامت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نیستند، که می باشد؟آیا هیچ فکر کرده اید که چرا در نمازهای واجب یومیّه، واجب است که حداقل ده مرتبه سوره حمد را بخوانیم و بگوییم (اِهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ)؟ براستی صراط مستقیم بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه وآله چه فردی می تواند غیر از امام معصوم علیه السلام باشد؟ لذا در کتاب غایة المرام صفحه 434 در تفسیر آن آمده: «صراط مستقیم امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام و یازده امام معصوم از فرزندان حضرت می باشند که‌ راه‌ راست‌ و منهاج‌ مستقیم‌ است‌؛ پس‌ باید از آن‌ پیروی‌ کنید و بدان‌ چنگ‌ زنید! چون‌ آن‌ صراط‌ و منهاج‌ بسیار روشن‌ و واضح‌ است‌ و هیچگونه‌ انحراف‌ و کج‌ روی‌ در آن‌ نیست‌!». مؤید این معنی آن است که در کتاب «فرائد السمطین، جلد 1 صفحه 178، حدیث 141»  از جناب عمار یاسر نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «یا عمار ان رایت علیا قد سلک و ادیا و سلک الناس وادیا غیره، فاسلک مع علی ودع الناس. انه لن یدلک علی ردی و لن یخرجک من الهدی؛ ای عمار اگر دیدی که علی از راهی رفت و همه مردم از راه دیگر، تو با علی برو و سایر مردم را رها کن. یقین بدان علی هرگز تو را به راه هلاکت نمی برد و از شاهراه رستگاری خارج نمی سازد».

همچنین کتاب سنن ترمذی جلد5 صفحه 591 حدیث 3714 از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که حضرت فرمودند: «اللّهم أدر الحق مع علی علیه السلام حیثما دار ؛ خدایا حق را همراه علی قرار ده هرکجا که علی باشد.» این جاست که می بایست بنابر آیه شریفه (أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ)  به دستور مقام شامخ نبوی، درب خانه علوی را کوبید و از این راه به صراط مستقیم رسیده و  وارد مدینه فاضلة کامله شد.

بارها در تاریخ شیعه و سنی خواندیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله همه درب‌های منازل را به سمت مسجد النبی بستند مگر درب خانه امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام را.  در باب علم نیز چنین اختیار نمودند و دربی را جز درب خانه او به سوی معارف الهی و حقایق آسمانی باز ندیدند و فرمودند: «انا مدینة العلم وعلی بابها؛ من شهرعلمم و علی درب این شهراست». «معجم جامع الأصول، جلد8، ص657 صفحه،‌ ح6501 ـ تاریخ الخلفاء صفحه 137  و ...»

فخر رازی که از بزرگترین مفسران اهل تسنن به شمار می رود و به «امام المشککین» نیز موصوف است، در آنجا که در باب جهرخواندن «بسم الله الرحمن الرحیم» نماز می‌رسد، قاطعانه می‌گوید: «من اتخذعلیاً اماماً لدینه فقداستمسک با لعروه الوثقی فی دینه ونفسه؛   کسی که علی  را پیشوا و امام دینش قرار دهد، به دستگیره ناگسستنی چنگ زده است».

آری، او نیز بر این مطلب مهم تاریخ اقرار کرد و همگان را به چنگ زدن به ریسمان محکم الهی یعنی امامت و ولایت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام فراخواند.

همچنین در ده ها کتاب از کتب معتبر نزد شما (اهل تسنن) از جمله کتاب مناقب ابن مغازلی ص ۴۲ و لسان المیزان ابن حجر، جلد ۱، صفحه ۵۱ ، میزان الاعتدال ذهبی، جلد ۱، صفحه ۲۸، الصواعق المحرقة، صفحه ۷۵، الریاض النضره محب طبری، جلد۳، صفحه ۱۶۷ آمده: هنگامی که خدای متعال اوّلین و آخرین را جمع کند و صراط بر جهنم نصب گردد، هیچکس از آن عبور نخواهد کرد مگر آن کس که براتی حاکی از ولایت علی بن ابی طالب همراه داشته باشد.

جناب مولوی عبدالحمید!

این احادیث شریف را از کتاب های ارزشمند شیعه نقل نکردم! بلکه این مطالب مهم را از قرآن مجید و از کتبی که مورد اعتماد حضرتعالی و تمامی اکابر اهل تسنن هست تقدیم حضورتان کردم. سؤالی که از محضرتان دارم آن است که حقیقتاً  در مباحث علمی با اهل تسنن، می بایست نظر چه کسی را پذیرفت ؟! نظر بزرگان اهل تسنن را ؟؟؟! یا بزرگان و رجال نامی شیعه را؟؟؟ اگر واقعاً سخنان بزرگان شیعه را قبول ندارید…پس بیایید و ببینید بزرگان و علمای شما چه در کتاب هایشان نوشته اند و به حقانیت، امامت و ولایت چه کسی اعتراف نمودند.

واقعاً نمی دانم دلیل بیش از هزار سال تأمل و تعلل به خاطر چیست؟! و چرا عده ای نتوانستند برتری، حقانیت، امامت و وصایت امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی طالب علیهماالسلام بر سایر صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله را به خود بقبولانند...! عجیب‌تر آنکه، صد‌ها تن از اکابر و علمای اهل تسنن، احادیث امامت، وصایت، منزلت و غیره را در کتاب های معتبر نزد عامه نقل نمودند و به عظمت و برتری امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام نسبت به سایر صحابه شهادت دادند که فخر شیعه مرحوم آیت الله علامه امینی رضوان الله تعالی علیه در کتاب گران سنگ «الغدیر» بیش از 140تن از آن‌ها را جمع آوری نمودند.

جناب آقای مولوی عبدالحمید!

متأسفانه در عصر حاضر شاهد این مطلب خلاف انسانی، (چه رسد به خلاف اسلامی بودنِ آن) هستیم که مع الاسف برخی از مولوی های بی خِرَد در مصر و عربستان و پاکستان، حکم قتل عام مسلمانان شیعه را به جرم محبت ، مودت و ولایت اهل بیت علیهم السلام و تبعیت از سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله صادر می کنند! مگر جناب ابوذر که رسول خدا صلی الله علیه و آله از راستگویی او خبر داده، نقل نکرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه؛ مسلمان آن است که مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند.» «سنن بیهقی جلد10 صفحه187.»

واقعاً سنّت رسول الله در گروِ  چیست و در تبعیت از کیست؟ شما عایشه را ام المؤمنین می دانید و سخنان او برای علمای اهل تسنن مورد وثوق است. سؤالی که از حضرتعالی دارم این است که مگر عایشه بارها اعتراف نکرد که آگاه ترینِ مردم به سنّت، على بن ابى طالب علیه السلام است. این مطلب مهم را از کتب شیعیان عرضه نمی دارم بلکه در کتاب تاریخ دمشق، جلد42، صفحه 408 و الاستیعاب، جلد3، صفحه 206، الرقم 1875; مناقب خوارزمى، صفحه 91، حدیث 84. و... نقل می کنم.حال وقتی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهماالسلام آگاه ترین مردم به سنت است، قرآن مجید او را واجب الاتباع می داند، آنجا که می فرماید: (أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏ فَما لَکُمْ کَيْفَ تَحْکُمُونَ) «یونس: 35»

پس بدین ترتیب، طبق آیات قرآن مجید و روایات وارده در کتب معتبر نزد اهل تسنن، شیعه همان اهل سنت واقعی و حقیقی است که سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله را در تبعیت از وصی بلافصل رسول خاتم، یعنی حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام می داند.

جناب مولوی عبدالحمید!

اینجانب به هیچ وجه قصد ناخشنودی و ناراحتی شما را ندارم و از آنجایی که احترام خاصی برای علم قائلم علمی سخن می گویم و به دستور قرآن مجید (اُدْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ)«النحل125» فرمان می برم، امید است حضرت عالی این دعوت به حق و فی سَبیلِ رَبّک را طبق فرمایش قرآن (الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ) «الزمر 18»  اجابت نموده و آن را وسیله ای جهت تطبیق حکم خدا که به اتحاد و عدم تفرقه امر فرموده (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا)«آل عمران 103» قرار دهید و خدای ناکرده بهانه ای نباشد برای ایجاد تنش، تفرقه و اختلاف که خلاف صریح دستور قرآن مجید بوده و به صلاح مسلمانان و جهان اسلام هرگز نبوده و نخواهد بود.

اینجانب در طول دوران علمی تحقیقی ام ، بسیاری از کتب معتبر نزد اهل تسنن را مطالعه نمودم ، در کتاب تاریخ الامم و الملوک محمّد بن جریر طبری سنی ، جلد 2 صفحه 460 خواندم که می نویسد: خلیفه اوّل (از دیدگاه عامّه) بارها می گفت:  به درستی که برای من شیطانی هست که بیم می دهد. اگر کاری را درست انجام دادم یاریم کنید. و اگر کاری را اشتباه و غلط انجام دادم مرا به راه راست بیاورید!

 سؤال اینجانب از حضرتعالی این است که آیا طبق دستور آیه 35 سوره مبارکه یونس (أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏) می توان به شخصی که خود از عدم قدرت معنوی و ثباتش سخن می گوید تبعیت کرد؟ البته  درکتاب مورد اطمینان و صحیح نزد اهل تسنن از جمله تاریخ طبری جلد 3صفحه210, التمهید باقلانی صفحه196, شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد 2صفحه 19 نیز روایت شده است: عمر بن خطاب بارها در اجتماعات می گفت بدون شک بیعت با خلیفه اول مسئله فتنه انگیز و حساب نشده ای بود, همانند کارهای فتنه انگیز و بی اساس جاهلیت، پس هر که آن را تکرار نمود او را به قتل رسانید.

 بنده نمی دانم آیا شما این کلمات و این سخنان را درکتابهای خود ملاحظه نفرمودید؟!.اینجانب هیچگاه به مقدسات اهل تسنن بی احترامی و جسارت نمی کنم ولکن از کتابهای خودتان سخن بمیان آوردم که واقعاً این کتابها چه می گویند؟ آیا این سخنان شیخین نیست؟!  اگر چنین نیست پس چرا شما این کتاب ها را از معتبرترین کتب عامّه معرفی می نمایید؟!

عجیب تر آنکه مطلب جالب و البته قابل تأملی در گرانسنگ ترین کتابهای نزد شما دیدم که عمربن خطاب بارها گفت: به خدا که شایسته ترین فردی که مردم را به طریق حق هدایت نماید علی است، اگر به خلافت برسد».و اگر علی خلافت را به دست بگیرد، قطعاً مردم را به حق مبین و صراط مستقیم هدایت خواهد نمود.

این مطالب را در کتاب های  ابن عبدالرزاق (استاد بخاری) در کتاب المُسَنَّد؛جلد5 ، صفحه446. الامامه والسیاسه؛ جلد1، ص43، انساب الاشراف؛ جلد5 ، صفحه18 و نیز شبیه این روایت در تاریخ طبری؛ جلد3 ، صفحه301- تاریخ اسلام (ذهبی)؛ جلد3 ، صفحه305- الولایه والنّهایه (ابن کثیر دمشقی)؛ جلد7 ، صفحه 165و ... مطالعه کردم.

جناب مولوی عبدالحمید!

واقعاً این کتابها چه می گویند؟! آیا شما نیز  به این کتب مراجعه داشتید که حتماً داشتید، پس چگونه می شود که بزرگان اهل تسنن در کتابهایشان چنین وصایت و ولایت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام را از لسان آنهایی که خلیفه شان می پنداشتند ببینند و تبعیت از آنان نکنند؟!

جناب آقای مولوی!

خلفایی که شما به آنان معتقدید در جملات فوق به شما می گویند خلافت سزاوار حضرت علی علیه السلام بوده، چرا که اگر پس از رسول خدا ، حضرت علی علیهما السلام خلافت را به دست می گرفت ، قطعاً مردم را به حق مبین و صراط مستقیم هدایت و راهنمایی خواهد نمود.

یقیناً اگر جوانان فهیم اهل تسنن این روایات را بینند و تأمل کنند، مذهب اهل بیت را حق تشخیص می دهند و  فوج فوج به تشیّع ، مذهب اهل بیت و ولایت حَقّه امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام روی می آورند و جای بسی تأمل است که چرا آقایانی مانند جنابعالی این روایات را برای جوانان  اهل تسنن بیان نمی کنند ؟!

عجیب تر آنکه جناب شیخ سلیمان بن ابراهیم خواجه کلان بن محمد بابا حسینی بلخی قندوزی در کتاب ینابیع الموده  ، موده هشتم ، حدیث پنجم ، صفحه 304 می نویسد : عثمان ، بارها در بین مردم  به برتری امیرالمؤمنین علیه السلام اقرار نمود و گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: من و علی از یک نور آفریده شدیم چهار هزار سال پیش از آنکه خدا آدم را بیافریند و چون خدا آدم را آفرید این نور را در صلب آدم قرار داد، و همچنان یکی بودیم تا در صلب عبد المطلب از یکدیگرجدا شدیم و در من نبوت جایگیر شد و در علی وصایت. !

جناب مولوی عبدالحمید!

مگر در کتاب مناقب خوارزمی که از منابع مهم اهل تسنن بشمار می رود ، در فصل 8 صفحه 57 روایت نشده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند : هر کس از راه و روش علی بن ابی طالب علیهماالسلام فاصله بگیرد از من و راه من فاصله گرفته و هر کس از من جدا شود و دوری گزیند از خدا فاصله و دوری گرفته است؟

این مهم را نیز عرضه بدارم که متأسفانه شاهد آن هستیم که عده ای ، علاوه بر  نادیده گرفتن فضائل و مناقب بی نظیر علوی ، القاب خاصه حضرت صدیق اکبر و فاروق اعظم امیرالمؤمنین علی علیه السلام را نیز غصب نمودند و لقب اختصاصی علی بن ابی طالب علیه السلام را بر دیگران نهادند!

طبرى سنی می نویسد: « قال علی بن ابی طالب: أنا عبدالله واخو رسوله وأنا الصدّيق الأکبر. لا يقولها بعدي الا کاذب مفتر، صليت مع رسول الله قبل الناس بسبع سنين؛ امیرالمؤمنین حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند: من بنده ی خدا و برادر رسول اویم، و من صدّیق اکبر هستم، این ادّعا را بعد من به جز دروغگو و افترا زننده نمی کند، همانا من هفت سال قبل از مردم نماز به جای آوردم ». این مطلب در معتبرترین کتابهای شما نقل شده و شما می توانید به کتابهای المستدرک علی الصحیحین ، جلد 3 ، صفحه 121 ، ح 4584 ، السنن الکبری، جلد 5 ، صفحه 107، ح 8395 ،خصائص امیر المومنین صفحه 25 ، ح7 ، سنن ابن ماجه، جلد 1، صفحه 44، ح 120 ،المصنّف، جلد 12، صفحه 65 ، ح 12133  ، معرفة الصحابة ، جلد 1 ، صفحه 301، تاریخ الامم و الملوک، جلد 2 ، صفحه 310 و دهها کتاب دیگرِ مورد قبولِ اهل تسنن مراجعه نمایید. همچنین محمّد بن طلحه شافعی در مطالب السؤل، طبری در کبیر، بیهقی در سنن و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه از ابن عباس، سلمان، ابی ذر و حذیفه نقل می‏نمایند که رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله با دست، اشاره به علی بن ابی طالب نمود و فرمود: «ان هذا اول من آمن بی و اول من یصافحنی یوم القیامة و هذا الصدیق الاکبر و هذا فاروق هذه الامة یفرق بین الحق و الباطل؛ همانا علی نخستین کسی است که به من ایمان آورد و  اول کسی بود که در روز قیامت با من مصافحه می کند علی، صدیق اکبر و فاروق این امّت و جداکننده حق از باطل است.

جناب مولوی !

 جوانان اهل تسنن چگونه می توانند به مولوی هایشان اعتماد کنند در حالی که تا به امروز این واقعیات را کسی برایشان نقل نکرده است.

البته بحمدلله حضرتعالی مستحضرید که مسئله امامت و وصایت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام  در قرآن مجید آمده و در سنّت و حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله محصور به روز غدیر و هجدهم ذی الحجه عام حجّة الوداع نبود و رسول خدا بارها بر وصایت ، خلافت و جانشینی حضرت علی بن ابی طالب علیهما السلام تأکید نموده و سخن گفته اند.

یکی از مواردی که در کتابهای معتبر نزد اهل تسنن به کرّات مطالعه نمودم مسئله بسیار مهم و البته دردناک پنجشنبه سیاه تاریخ است. نمی خواهم خاطر مبارکتان را جریحه دار کنم. ولی متنی راکه از نظر تان می گذرانم، از کتب شیعه نیست.از معتبرترین کتب نزد اهل تسنن نقل شده که خون و نه فقط اشک از دیدگان هر شیعه و سنی آزاده ای جاری می کند که چگونه درلحظات آخر عمر شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله ، عده ای، حضرتش را آزرده و اذیت نموده و ایشان را دلشکسته و ناراحت و قلبش را جریحه دار کردند، با اینکه قرآن مجید می فرماید:( إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً  «الاحزاب 57»

آن اذیت و آزار و تهمت و جسارت به حدی بود که حضرت صدیقه شهیده، فاطمه زهرا سلام الله علیها که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ایشان فرمودند :«یرضی الله لرضاها و یغضب لغضبها»درباره آن فرموند: «وَ اُزيلَتِ الحُرمَة عِندَ مَماتِه. فَتِلکَ وَاللّه النازِلَة الکُبرى، وَالمُصيبَة العُظمى ... !»« الإحتجاج على أهل اللجاج، جلد‏1، صفحه 103»

قبل از اینکه این روایت و حقیقت تلخ تاریخ که در کتب معتبر نزد اهل تسنن نقل شده را برایتان بازگو کنم ، از تمامی شیعیان و اهل تسنن پوزش بطلبم که اهانت بزرگ تاریخ به رسول گرامی اسلام را از کتابهای معتبر خودشان برایشان گوشزد می کنم.

بزرگان و اکابر شما اهل تسنن در کتابهایشان، از جمله: صحیح بخاری کتاب العلم، جلد 4 باب 39، و کتاب الجهاد و السیر، جلد 1 باب 175، و کتاب الجزیه، جلد 2 باب 6، و کتاب المغازی، جلد 4 باب 84(باب مرض النبی و وفاته)، و کتاب المرضی، جلد 1. باب 17 و مسلم سه بار صحیح مسلم، کتاب الوصیه، جلد 6  باب 6، و جلد 7  باب6، و جلد 8همان باب نقل می کنند : پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در سال یازدهم هجرت، چند روز قبل از آنکه از دنیا بروند تصمیم گرفتند، سندی زنده در باب موضوع خلافت و تثبیت موقعیت و جانشینی امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام، به یادگار گذارند و خطاب به حاضران فرموند: «کاغذ و دواتی برای من بیاورید تا برای شما مطلبی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید»؛ پس از اين درخواست، "عمر بن خطاب" به مخالفت با رسول خداصلی الله علیه و آله برخاست و گفت: بیماری بر اين مرد (یعنی پیامبرـ والعیاذبالله ـ) چیره شده است  و هذیان می گوید، قرآن نزد شماست و کتاب خدا ما را کافی است.

صحیح بخاری، کتاب المغازی، باب 84، جلد 4 و کتاب الجهاد و السیر، باب 175، جلد 1 و صحیح مسلم، کتاب الوصیه، باب 6، جلد 6 و تاریخ ابن خلدون، جلد 1 صفحه 475 می نویسد: وقتی رسول خدا این سخن ظالمانه و تهمت ناروای عمر  نسبت به خود را شنیدند  به او و آن هایی که گفته عمر را تأیید نمودند فرمودند: از نزد من برخیزید و دور شوید و مرا به حال خود  واگذارید! چراکه این حالتی که من در آن هستم، بهتر از چیزی است که مرا بدان فرا می خوانید...

در اینجا سؤال اینجانب از حضرتعالی و همه آزادگان جهان این است که  نسبت دادن هذیان به پیامبر خدا به چه معنی مى باشد؟ مگر خداى متعال سخنان رسول خود را مستند به وحى الهى ندانسته و درباره ايشان فرموده است: (وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى)؛« رسول خدا ،از روى هوا وهوس سخن نمى گويد و سخنان وى جز وحى الهى نيست.» «القلم 3و4»

جناب آقای عبدالحمید!

نام این حقیقت تلخ تاریخ را چه می گذارید؟ مگر  پس از این واقعه دردناک قلب مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله جریحه دار نشده و  سبب اذیت و آزار آن حضرت نگردیده است؟

سخنم را کوتاه می کنم. این رویداد تاریخیِ بسیار ناروا ،آنقدر تلخ و دردناک بود که ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه جلد 6 صفحه 300 نقل می کند که: شهرستانی از مورخین بزرگ نزد اهل تسنن در کتاب ملل و نحل خود می نویسد: مخالفت خلیفه دوّم با درخواست رسول خدا سبب اختلاف موجود در جهان اسلام شد، و این زیان بزرگ و خسارت بی نظیر بشری نیز رقم خورد و تاریخ  از مصائب دیگری نیز حکایت دارد. «مختصر منهاج السنه جلد 2 صفحه 370 و منهاج الکرامة فی معرفة الامامة صفحه110»

این مسائل مطرح شده، نکات مهم علمی است که می تواند امت اسلامی را به ساحل نجات اتحاد و اخوت اسلامی برساند و آسیبی به وحدت سیاسی مسلمین در مقابل جهان کفر ندارد و الحمدلله حضرتعالی در سرزمینی زندگی می کنید که امت مسلمان در کنار هم زندگی می کنند و مانند شیعیان مظلوم دیگر کشورها که مورد ظلم و ستم آشکار واقع می شوند  نیستند.

شما در کشوری زندگی می کنید که اهل تسنن در کمال آرامش و آسایش زندگی می کنند و از امکانات کافی در تمامی سطوح بهره مند می باشند. این مطلب را نیز در نظر داشته باشید این سخنان مانع وحدت اسلامی نیست بلکه داعی وحدت ، اتحاد و اخوت اسلامی بوده و سخن اینجانب با حضرتعالی سخنی از باب مذاکره علم و اداء فریضه امر به معروف است.امر به معروفی که به فرمایش قرآن مجید اساس معروف بوده و آن خلافت ، امامت و ولایت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام است.

جناب آقای مولوی!

عقل و قلم حیران و سرگردان این مطلب‌اند که چه شد پس از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله، این فضایل و مناقب و افتخارات علوی که به شهادت آیه مباهله(أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُم...) «آل عمران 61»؛   قرآن و   پیامبر او را نفس و جان خود معرفی کرده بودند، بر عده‌ای سنگین آمد و درب خانه باب العلم را نه فقط بستند ، بلکه هیزم آورده و آن را سوزاندند و مدعیان خلافت! پهلوی دختر پیغمبر خدا را که همان مخزن اسرار نبوت و ولایت و لیلة القدر جهان  هستی بود، به جرم پیروی از رسول خدا و دفاع از حریم ولایت بشکستند و گوهر گران‌بهای وجودش که رسول خدا او را محسن نامگذاری کرده بودند را سِقط نمودند  که سند مظلومیت پاره تن رسول الله مخفی بودن قدر و قبر اوست؛ شاید امت خواستند مزد زحمات رسول خدا را چنین بدهند ! در حالی که خدا مودّت و محبت، طاعت و ولایت اهل بیت و قربای رسول را بر همه خلق واجب نموده و فرمود: (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏) «الشوری 23» و وقتی سؤال از قربی شد که آنها چه کسانی هستند؟ حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند: «هم علی و فاطمة و ابناؤهما»  «الجامع لاحکام القرآن للقرطبی جلد6 صفحه21 و 22.»

براستی آیا این رفتار خدا ناپسند از طرف پیشینیان با اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله سبب آن نشده که در عصر حاضر شاهد رفتار وحشیانه و قساوت بار وهابیان و تکفیریان با دوستان و محبان خاندان رسالت باشیم؟به نظر شما آیا آن هیزم آوردن به دورِ خانه وحی و سوزاندن آن الگویی برای منفجر نمودن حرم عسکریین در سامرا و منهدم کردن حرم و بارگاه امامان بقیع، فرزندان رسول خدا در مدینه منوره نبوده است؟؟؟

مگر عقلای دنیا به شخصیات علمی و اجتماعی خود ارج نمی نهند و  تمثال و رمز برای آنان برقرار نمی کنند؟ مگر رسول خدا و اهل بیت حضرت، اشرف خلایق و پایه گذار علم، دانش، اخلاق، انسانیت و فضیلت نیستند؟ پس چرا اینقدر در حقشان جفا نمودند؟! و چرا عده ای هنوز در سکوت هزار ساله به سر می برند!؟

به همین جهت است که می بینیم ، قرآن مجید مسلمانان را به اطاعت و پیروی از رسول خدا صلی الله علیه و آله، امیرمؤمنان حضرت علی و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام دعوت نموده و فرموده است: (اِنِّما وَليُّکُمْ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصلَّوهَ وَ يُؤتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ)«المائده 55»

و نیز فرموده: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ) «التوبه119» و از اطاعت و پیروی ظالمان نهی فرموده است (الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ) «هود113» کاملا روشن و آشکار است که آزار و اذیت رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام از هر که باشد ظلم بوده و مرتکب آن ظالم می باشد ، و نیز روشن است که اطاعت و پیروی از رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام یعنی اطاعت از انسانیت و در مقابل آن اطاعت و پیروی از ظالمان یعنی  تبعیت از طاغوت.

اینجانب در خاتمه حضرتعالی را  از باب اتمام حجّت به مطالعه کتابی از تألیفات خود که به همراه این نامه برایتان ارسال نمودم دعوت می کنم. این کتاب نامش "اتمام حجّت" است! رهیافتی است به استدلال ها و حجّت های گسترده ی اثبات حقانیت امیرالمومنین علی علیه السلام.

قطره ای است از اقیانوس بیکران فضائل و مناقب حضرت صدیق اکبر و فاروق اعظم امیرالمؤمنین علی علیه السلام که خدای متعال اراده فرموده و او را وصی، خلیفه و جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد و وارث علم اولین و آخرین گردد و از سایر انبیاء الهی و جمیع خلایق (غیر از رسول خدا صلی الله علیه و آله) اعلم باشد.

این کتاب، بر آن است که اتمام حجتی باشد بر تمامی ادیان و مذاهب، خصوصاً جوانان اهل تسنن، که با بازخوانی آن، امام و خلیفه بر حق، ولی الله و جانشین راستین رسول خدا فی الارض و اوّل وصی از اوصیاء اثنی عشرخاتم الانبیاء صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین را بشناسند و صراط مستقیم و راه حق را تشخیص دهند.

در این کتاب سعی بر آن بوده که اکثر آیاتی که در شأن و مقام، منزلت و حقانیت، امامت و وصایت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام در قرآن است جمع آوری و برای اتمام حجت با آنهایی که منکر امامت و وصایت بلافصل امیرالمؤمنین علی علیه السلام هستند روایات معتبر کتب شیعه و سنی و حتی کتب آسمانی اعم از تورات، انجیل و زبور و نیزسخنان برخی از بزرگان ادیان و مذاهب را آورده تا جای هیچ شک و شبهه در این باب در اذهان باقی نماند.

به این امید که جنابعالی این دعوت نشأت گرفته از قرآن مجید را که فرموده (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَکيمٌ) «التوبه71» اجابت نموده و پرچمدار (ِأَدْعُواْ إِلىَ اللَّهِ  عَلىَ‏ بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنى‏)«یوسف 108» شده  و داعین مذهب اهل بیت علیهم السلام باشید. اهل بیتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیث متواتر «ثقلین» آنان را به امر خدا همتای قرآن مجید و مفسر آن و جامع کلمه مسلمانان بر توحید معرفی نموده و فرمودند: «انّي مخلفٌ فيکم ما إن تمسکتم به لن تضلّوا إبداً کتاب الله و عترتي أهل بيتي و إنّهما لن يفترقا حتّي يردا علي الحوض  فانظروا فانظروا کیف تخلفوننی فیهما.» «مسند الامام احمد .جلد3 صفحه17 و جلد3 صفحه14 و جلد3 صفحه 26 و جلد5 صفحه181 و جلد 5 صفحه 189 و 190 و جلد 4 صفحه 371.»

امیدوارم به سخنان اینجانب که عمل به آیه کریمه (وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ) «العصر3» بوده عنایت نموده و یکایک روایات عرضه شده را با کتب اکابر علمی اهل تسنن تطبیق دهید و نمی از یمی از این مطالب که در باب حقانیت مذهب اهل بیت ولایت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام عرضه شد را برگرفته و به فضل خدا  در آستانه جشن جهانی دهه فرخنده غدیریه، منور به نور تشیع و به مذهب اهل بیت علیهم السلام و ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام وارد شوید. (ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنينَ) «سوره حجر: ٤٦»

به امید آن روز که همه مسلمانان امر خدا و رسول را به گوش جان خریده و همگان وارد مذهب اهل بیت علیهم السلام (که جز  آن را طبق قرآن مجید، خدای متعال از احدی نمی پذیرد) شوند و  یک پارچه و یک دست گشته و شاهد آن باشیم که طنین دل انگیز  اشهد ان علی ولی الله از گلدسته های همه مساجد کشورمان و کشورهای جهان و علی الخصوص مسجد مکّی و مدنی طنین انداز شود و ندای آن گوش جهانیان را نوازش دهد و فضای عالم را به نور عدل و قسط منور فرماید. ان شاءالله تعالی.

والسلام علی من اتبع الهدی و علي جميع عباداللّه الصالحين
امیری سوادکوهی ـ ذی القعده 1434 هجری قمری
قم المقدسه

 

 

اسنادمربوط به اصابت میخ در به بدن حضرت زهرا(سلام الله علیها)

مدرک اول:

ولمّا جاءت فاطمة خلف الباب لترد عمر وحزبه،عَصرَعمر فاطمةبین الحائط والباب عصرةًشدیدةً قاسیةًحتی اسقطت جنینها ونبت مسمارالباب فی صدرها...

وقتی حضرت فاطمه(س)پشت در آمد تا عمر وحزبش را برگرداند؛عمر،فاطمه(س)را بین در و دیوار به شدت فشار داد تا فرزندش سقط شد ومیخ در،به سینه زهرا(س)فرورفت.

اسنادشیعه:

فاطمة بهجة قلب المصطفی(ترجمه)799

مواقف الشیعه 3/126(علی احمدی میانجی)

مأساة الزهرا1/353و2/19

الهجوم علی بیت فاطمة187

سنداهل سنت:

مؤتمر علماء بغداد181(مقاتل بن عطیه)

 

اسناد مربوط به آزردن فاطمه زهرا(س)دراثر فشار درودیوار

(از امام زمان (عج)،سادات معظم وهمه دل سوخته های خانم حضرت زهرا(س) عذرخواهی میکنم)

مدرک اول:

إنه حَصرَفاطمة فی الباب حتی أسقطت محسناً

عمر فاطمه(س) راچنان درمیان در فشرد که محسن را سقط کرد.

اسنادشیعه:

الصراط المستقیم 3/12(علی بن یونس العاملی م.877)

شرح احقاق الحق 2/272(سید مرعشی النجفی)

شفاءالصدور1/282فی الهامش (تحقیق علی موحدابطحی)(علامه میرزا ابوالفضل تهرانی)

مأساة الزهراء2/132(علامه عاملی)

سند اهل سنت:

بلاذری(علی مافی اثبات الهداة)2/370

مدرک دوم:

فرکلت الباب وقدالصقت احشاءهابالباب تترسه وسمعتها وقدصرخت صرخة حسبتها قدجعلت اعلی المدینة اسفلها...

(اعتراف عمر در نامه ی به معاویه که متن کامل آن دراین وبلاگ موجوداست)

درحالیکه اوسینه ی خودرابه درچسبانده وخود را به پشت درب پوشانده بود،بالگد محکم به درب خانه زدم وشنیدم فریادی کشید که گمان کردم شهر مدینه زیر وروشده...

اسنادشیعه:

النقض302(عبدالجیل قزوینی م.560)

بحارالانوار30/294

عوالم العلوم 11/408(شیخ عبدالله بحرانی)

بیت الاحزان121

مأساةالزهرا2/181

وفیات الائمة123

مدارک دیگر درباره فشاربین درودیوار

اسنادشیعه:

معانی الاخبار206(شیخ صدوق)

بلدالامین 551(کفعمی م.900)

وفاةالصدیقة(س)67(عبدالرزاق مقرم م.1043)

بحارالانوار39/42و82/417(شیخ عبدالله بحرانی)

مأساةالزهرا1/319

اسناد اهل سنت:

اثبات الوصیة142(مسعودی)

مؤتمر علماءبغداد181(مقاتل بن عطیة م525)

 

اسنادمربوط به واقعه ی آتش زدن خانه ی فاطمه زهرا(سلام الله علیها)

مدرک اول:

فوجهوا الی منزله فهجموا علیه وأحرقوا بابه واستخرجوه منه کرهاً...

...پسراه خانه علی (ع)رادرپیش گرفتند وبهاویورش بردند،درب خانه اش را آتش زدند،واورابه زور بیرون کشیدند...

سند اهل سنت:

اثبات الوصیة155و(ط.مرکز المصطفی)124(مسعودی م346)

مدرک دوم:

قالت فاطمةالزهرا (سلام الله علیها):...فسقطت لوجهی والنا رتَسعَروتَسفَع وجهی...

فاطمه زهرا (سلام الله علیها)فرمودند:... پس به صورت،روی زمین افتادم وآتش شعله کشید وصورتم را می گداخت...

اسنادشیعه:

بحارالانوار30/349

فاطمة بهجة قلب المصطفی(عربی)2/531

مدرک سوم:

(قال علی (ع)لعمر)ولکأنّی انظر الیکما وقد اُخرجتما من قربکما غضیز طریین حتی تصلبا علی الدوحات فیکون ذلك فتنةً لمن احبّکما...ثمّ یؤمر بالنا رالتی اضرمتموها علی باب داری لتحرقونی وفاطمة بنت رسول الله(ص)وَ ابنَی الحسن الحسین وَبنَتَی زینب وام کلثوم حتی تحرقا بها...

حضرت علی (ع) به عمر فرمودند:وهرآینه می بینم شما دونفرراکه از قبر تان با بدنهایی تازه ،بیرون کشیده شده اید(بوسیله فرزندم مهدی(عج))تا اینکه به درختان تنومندی آویزان شوید؛پس البته این واقعه موجب گمراهی کسانی است که شما رادوست میدارند:...سپس امر می شود به آتش ،وآن همان آتشی است که برافروختید برخانه ام تا من وفاطمه(س)دختر پیامبر(ص)ودوپسرم حسن وحسین ودودخترم زینب وامکلثوم (ع)راباآن بسوزانید...

سند شیعه:

مدینةالمعاجز(ط.الاسلامیة)2/245(سیدهاشم بحرانی)

مدرک چهارم:

وقدروی إبراهیم بن سعید الثقفی،قال:حدثنا أحد بن عمرو البجلی،قال:حدثنا أحدبن حبیب العامری،عن حران بن اعین عن ابی عبدالله جعفربن محمد(ع) قال:والله ما بایع علی(ع)حتی رای الدخان قددخل علیه بیته.

به خدا قسم علی (ع)بیعت نکردتااینکه دید دود داخل خانه اش شده است

اسناد شیعه:

الغارات (ابراهیم بن محمد ثقفی م.283)

الشافی فی الامامة(مؤسسة الصادق تهران)3/241(الشریف المرتضی م.436)

بحارالانوار28/390ـ411

مدارک دیگرآتش زدن خانه ی فاطمه زهرا(س):

اسناد شیعه:

حلیةالابرار2/667(سیدهاشم بحرانی)

فاطمة بهجة قلب المصطفی2/528

اسناد اهل سنت:

اثبات الوصیة142(مسعودی م.346)

مؤتمر علماء بغداد(تحقیق سید مرتضی رضوی)181وطبع آخر 135ـ137(مقاتل بن عطیه م.525)

 

اسنادفرمان به آتش کشیدن خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها)

مدرک اول:

...فقال ابوبکرلقنفذارجع فان خَرَجَ والّافاَقَتحِم(فاهجم)عَلیه بَیتَه فان امتنع فاضرم علیهم بیتهم النار...

...ابوبکربه قنفذ گفت:بازگردبه خانه علی(علیه السلام)اگرازخانه خارج شدگه هیچ وگرنه بر(خانه)اوهجوم بریدواگر(ازخروج برای بیعت)امتناع کردخانه اش رابه آتش بکشید...

اسنادشیعه:

کتاب سلیم151

الاحتجاج1/109(طبرسی)

غایةالمرام5/317(بحرانی)

بحارالانوار28/283

مدرک دوم:

فقال عمربن خطاب:إضرمواعلیهم البیت ناراً...

پس عمرگفت:خانه رابرآنها آتش بزنید...

اسنادشیعه:

التفسیر المنسوب الی الامام العسکری(ط مهرقم)108

امالی شیخ مفید(مطبعةالاسلامیة)49

غایةالمرام5/334

بحارالانوار28/231

مدرک سوم:

قال النظام(وهومن رؤساءالمعتزلة):

وکان یصیح احرقوا دارها بمن فیها وما کان فی الدار غیرعلی وفاطمةوالحسن والحسین...

عمرفریاد می کشید:خانه رابا اهلش به اتش بکشیدودرخانه کسی جز علی وفاطمه وحسن وحسین(علیهماالسلام)نبود...

سنداهل سنت:الملل والنحل1/7و(تحقیق گیلانی)1/57و(مکتبةالانجلوالمصریة)1/59نقله عن غیره(شهرستانی م548)

مدرک چهارم:

قال عمر:...والله لاحَرّقَزّعلیکم اولَتَخرُجُنّ الی البیعة

عمر گفت:...به خداقسم یابرای بیعت بیرون می آییدیاخانه رابه رویتان آتش میزنم

اسنادشیعه:

نهج الحق وکشف الصدق271(علامه حلی)

احقاق الحق228(تستری)

بحارالانوار28/238

اسناداهل سنت:

الامامةوالسیاسة(تحقیق الزینی)1/19و(تحقیق شیری)1/30قریب بهذاالمضمون(ابن قتیبة)

تاریخ طبری،الامم والملوک(ط.مطبع الاستقامةبالقاهرة)3/198و(ط آخر)3/202

شرح نهج البلاغة(مع اختلاف یسیر)2/56و6/48(ابن ابی الحدید)

مدرک پنجم:

قالت له طائفةخافت الله ورعت الرسول فی عقبه:یا اباحفص،انّ فیها فاطمةفصاح لایبالی وإن...

طایفه ای که ازخدا می ترسیدند ومیخواستندرعایت حال رسول اکرم رادرمورددخترش بنمایند،گفتند:ای اباحفص(کنیه عمر)دراین خانه فاطمه (سلام الله علیها)است!اوگفت:اگرچه فاطمه باشد(خانه رابه آتش می کشم)

سنداهل سنت:

السقیفةوالخلافة14(عبدالفتاح عبدالمقصود)

مدرک ششم:

وقالت فاطمة یابن الخطاب أتراكمحرّقاًعلی بابی قال:نعم وذلك اقوی فیما جاءبه ابوک...

فاطمه (سلام الله علیها)فرمود:ای پسرخطاب آیامی خواهی درب خانه ام راآتش بزنی؟عمرگفت:آری،این محکم ترین امراست درآنچه پدرت آورده...

اسنادشیعه:

الشافی فی الامامة3/241

تلخیص الشافی3/76

مثالب النواصب 419

سنداهل سنت:

انساب الاشراف1/252و(ط دارالفکر بیروت)2/268(بلاذری)

مدارک دیگر(تهدیدبه آتش زدن خانه)

اسنادشیعه:

کامل بهایی308

شرح احقاق الحق 2/373(السیدالمرعشی النجفی)

اثبات الهداة2/334ـ383(حرعاملی)

مرآةالعقول5/319ـ318(علامه مجلسی)

بحارالانوار43/197

عوالم العلوم11/401(شیخ عبدالله بحرانی)

انص والاجتهاد(ط.مطبعةالنجف)213(سیدشرف الدین عاملی )

اسناداهل سنت:

المصنّف(تحقیق سعید محمداللحام)8/572وطبع آخر7/432(ابن ابی شیبه)

انساب الاشراف (دراالمعاف مصر)1/586(البلاذری)

السقیفةوفدک(تحقیق شیخ محمدهادی امینی)53و73(جوهری)

شرح نهج البلاغة(داراحیاءالکتب العربیة)2/45(ابن ابی الحدید)

اعلام النساء(ط.دمشق،قسمت حرف فاء)3/125(عمررضاکحالة)

 

چه کسی آتش به دست گرفت وبسوی خانه فاطمه زهرا(سلام الله علیها)رفت؟

مدرک اول:

إنّ عمرجاءالی بیت علی لِیحَرِقّهَ عَلی مَن فیه ...

عمر بسوی خانه علی(علیه السلام) آمدتااینکه خانهراباهرکه درآن است بسوزاند...

اسنادشیعه:

الغدیر7/77(علامه امینی م1392)

الکنی والالقاب1/386(شیخ عباس قمی)

الهجوم علی بیت فاطمة203(عبدالزهراءمهدی)

اسناداهل سنت:

روضةالمناظر(چاپ درحاشیه کتاب الکامل ابن اثیر)11/113(چاپ افندی 7/164)(ابن شحنه م882)

مدرک دوم:

إنّ ابابکر ارسل الی علی یریدالبیعة،فلم یبایع،فجاءعمرومعه فتیله فتَلقّته فاطمةعلی الباب...

ابوبکر،سراغ علی (علیه السلام)فرستادتاازوی بیعت بگیردولی اوبیعت ننمود؛لذاعمردرحالیکه مشعل رابدست داشت آمد،وفاطمه(سلام الله علیها)اورابردرب خانه اش مشاهده کرد...

سندشیعه:

بحارالانوار28/389و411قریب بهذاالمضمون

سنداهل سنت:انساب الاشراف (فی مکتبةشاملة1/252)و1/586(البلاذری م279)

مدرک سوم:

فاقبل عمربشئ (بقبس)من النارعلی ان یضرم (علیهم)الدار

عمرباپاره ای ازآتش پیش آمد تاخانه رابه آتش بکشد...

اسنادشیعه:

الطرائف239(سیدبن طاووس)

کامل بهایی307

نهج الحق وکشف الصدق271قریب بهذاالمضمون(علامه حلی)

احقاق الحق228قریب بهذاالمضمون (التستری م1020)

بحارالانوار28/339قریب بهذاالمضمون

الغدیر7/77(علامه امینی)

اسناداهل سنت:

العقدالفرید(فی مکتبةالشاملة2/73)و(دارالکتاب  العلمیة بیروت)5/13(ابن عبدربه)

المختصرفی اخبارالبشر(فی مکتبةالشاملة1/107)و1/156(ابی الفداء)

 

اسنادمربوط به وقوع هجوم به خانه ی فاطمه زهرا(سلام الله علیها)

مدرک اول:

وبلغ ابابکر وعمرإنجاعةمن المهاجرین والانصارفقداجتمعوامع علی بن ابیطالب فی منزل فاطمةبنت رسول الله فأتوافیجماعةحتی هجوم الدار...

به ابابکروعمرخبررسیدکه عدّه ای ازمهاجرین وانصارباعلی بن ابیطالب(علیه السلام)درخانه فاطمه(سلام الله علیها)دختر رسول خدااجتماع نمودندپس(عمر)باجماعتی آمدندتااینکه به خانه هجوم آورند...

سندشیعه:

تاریخ یعقوبی(فی المکتبةالشاملة)1/155و(ط.آخر)2/126(یعقوبی م 284)

سنداهل سنت:

السقفةوفدک72قریب بهذاالمضمون(جوهری  م323)

مدرک دوم:

فوجهواالی منزله فهجمواعلیه...

پس بسوی منزل او(امیرالمومنین)شتافتندوبراویورش بردند

اسنادشیعه:

بحارالانوار28/308(علامه مجلسی م1110)

الهجوم علی بیت فاطمه269(عبدالزهرامهدی)

سنداهل سنت:

اثبات الوثیة142و(طبع مرکز المصطفی124)(مسعودی م345)

مدرک سوم:

...انّ الهجوم الی بیت فاطمه الزهرا علیهاالسلام ماذکره ابن قتیبةتکررمرتین:

(الهجم الاولی فی کلام ابن قتیبة):

ان ابابکرتفقّدقوماًتخلّفوعن بیعته عندعلی(علیه السلام)فبعث الیهم عمرفجاءفناداهم وهم فی دارعلی(علیه ا لسلام)فأبواان یخرجوا،فدعابالحطب،وقال:والذی نفس عمر بیده لتخرجن اولأحرقنّهاعلی من فیهافقیل له:یاابا حفص انّ فیها فاطمة قال:وان!فخرجوافبایعواالاّعلیاْ(علیه السلام)

الهجوم الثانی فی کلام ابن قتیبة:

...فأتی عمرابابکرفقال له ألاتأخذهذاالمتخلّف عنک بالبیعة؟فقال ابوبکرلقنفذ(وهومولی له)اذهب فادع لی علیاً...فقال عمرالثانیةلاتمهل هذامتخلّف عنک بالبیعة.فقال ابوبکرلقنفذ:عُدالیه فقل له خلیفةرسول الله یدعوك لتبایع...ثم قامه عمرفمشی معه الجاعةحتی اتوا باب فاطمة(علیهاالسلام)فدقّواالباب فلماسمعت اصواتهم نادت باعلی صوتها:یاابت رسول الله ماذالقینابعدک من ابن الخطاب وابن ابی قحافه؟فلمّاسمع القوم صوتهاوبکاءهاانصرفواباکین وکادت قلوبهم تنصدع واکبادهم تنفطروبقی عمرمعه قوم:فاخرجواعلیاً(علیه السلام)فمضوبه الی ابی بکرفقالواله:بایع فقال(علیه السلام)إنلم افعله فمه؟قالو:اذاًوالله الذی لااله الاهونضرب عنك.

هجوم بهخانه فاطمه زهرا(سلام الله علیها)بنابرآنچه که ابن قتیبه ذکرنموده،دوبار تکرارشده است:

(هجوم اول درکلام ابن قتیبه):

ابابکرگروهی راجویاشدکه ازبیعت بااوتخلّف کرده ونزدعلی (علیه السلام)میباشند.پس عمررابسوی آنها فرستاد،عمرنزدآنها آمدهوآنهاراصدازدوحال آنکه ایشان درخانه علی(علیه السلام)بودند.ولی آنهاازخارج شدن اباءوامتناع ورزیدند،پس عمرهیزم طلب کردوگفت:بهآن خدایی که جان عمر دردست اوست،یاازخانه خارج میشویدیاخانه راباتمام کسانی که درآن هستندمی سوزانم.

به عمرگفته شدفاطمه(سلام الله علیها)دراین خانه است.گفت:گرچه فاطمه (سلام الله علیها)درخانه باشد.پس آن گروه خارج شده وبا ابوبکربیعت کردندجز علی(علیه السلام).

(هجوم دوم درکلام ابن قتیبه):

پس عمرنزدابابکرآمدوبه اوگفت:آیا ازاین کسیکه تخلّف نموده بیعت نمیگیری؟پس ابوبکر به قنفذ(واومولای قنفذبود)گفت:بروعلی(علیه السلام)رابخوان...برای باردوم عمرگفت:به این کسیکه ازبیعت باتوتخلّف نموده مهلت نده.

بعدابوبکربه قنفذگفت:برگردبه سوی اووبه اوبگو:خلیفه رسو الله(ص)تورامی خواندکه بااوبیعت کنی...

سپس عمربرخاست وگروهی بااوحرکت کردندتابهدرب خانه فاطمه(سلام الله علیها)رسیدند.پس درب راکوبیدند.

فاطمه(سلامالله علیها)چون صدای آنهاراشنیدباندای بسیاربلند فرمود:ای پدر،ای رسول خدا،بعدازتو،ازابن خطاب وابن ابی قحافه چه هابرسرماآمد.پس جمعی ازآن گروه چون صدای فاطمه(سلام الله علیها)وگریه اش راشنیدند،بازگشتنددرحالیکه اشک می ریختندونزدیک بودجگرهایشان پاره پاره شود.

ولی عمر باجمعی باقی ماند؛پس آنها علی(علیه السلام)راازخانه بیرون کشیده واورابسوی ابوبکربردند،وبه اوگفتندبیعت کن!پس فرمود:اگربیعت نکنم چه می کنید؟گفتند:بنابراین قسم به خدایی که جزاوخدایی نیست گردنت راخواهیم زد.

سنداهل سنت:

الامامةوالسیاسةالمعروف بتاریخ الخلفاء(تحقیق شیرازی/ناشر:انتشارات شریف رضی)1/30وتحقیق:زینی/ناشر:مؤسسةالحلبی والشرکاءللنشروالتوضیع)1/19وانتشارات شریف رضی طبع آخر1/12(ابن قتیبةم 276)

مدرک چهارم:

فانطلق قنفذفاقتحم هووأصحابه بغیرإذن...

قنفذرفته وبااصحابش به داخل منزل هجوم آوردبدون اینکه(برای وروداذن بگیرد

اسنادشیعه:

کتاب سلیم(تحقیق محمدباقرانصاری)150(سلیم بن قیس م90)

احتجاج 1/109(طبرسی م560)

غایة المرام5/335(سیدهاشم بحرانی م1107)

بحارالانوار28/269ـ283(علامه مجلسی م1110)

اسنادمربوط به جمع کردن هیزم بردر خانه ی فاطمه(سلام الله علیها)

مدرک اول:

قال ابن ابی الحدید فی شرح نهج البلاغه:

(قال مسعودی:وکان عروة بن الزبیریعذرأخاه عبدالله فی حصربنی هاشم فی الشعب،وجعه الحطب لیحرقهم ویقول:إنما أرادبذلك ألاتنتشرالکلمة،ولا یختلف المسلمون،وان یدخلوفی الطاعة،فتکون الکلمةواحدة،کمافعل عمرابن خطاب ببنی هاشم لما تأخرواعن بیعة أبی بکر،فإنه أحضرالحطب لیحرق علیهم الدار.)

مسعودی میگوید:عروة بن زبیر برادرش عبدالله(بن زبیرابن عوام)رادرمحاصره ی بنی هاشم در دره ای(درمکه)وجمع آوری کردن او هیزم رابرای آتش زدن آنها(دروقایع مربوط به سالهای دهه ی ششم وهفتم هجری که آل زبیر به دنبال کسب حکومت بودند)معذور می دانست ومیگفت:

اواین کاررابرای این کردکه تفرقه وپراکندگی ایجادنشودوباهم اختلاف نکنندوآنان (بنی هاشم)نیز به اطاعت اودرآیندودرنتیجه باهم متحد شوند،همانطورکه عمرابن خطاب این کاررابا بنی هاشم کرد،وقتی آنان(امیرمؤمنان وصدیقه طاهره)ازبیعت با ابوبکر درنگ کردند.

سنداهل سنت:

شرح نهج البلاغه 20/147(طبع:مؤسسه ی اسماعیلیان)(ابن ابی الحدیدم 656)

تحریف اول :

کان عروةبن الزبیر یعذر اخاه اذا جری ذکربنی هاشم وحصره ایاهم فی الشعب وجمعه لهم الحطب لتحریقهم ویقول انما ارادبذلک ارهابهم لیدخلوافی طاعته کماارهب بنوهاشم وجمع لهم الحطب لاحراقهم اذهم ابواالبیعة فیماسلف.

عروةبن زبیر برادرش راوقتی صحبت ازماجرای بنی هاشم ومحاصره کردن اوآنان رادردره وجمع آوری کردن اوهیزم رابرای آتش زدن آنها به میان می آمد،معذورمی دانست ومیگفت:اواین کارراکردتاآنان راباترساندن،به اطاعت خودوادارکند،همانگونه که درقبل نیزبنی هاشم ترسانیده شدندوبرای آتش زدنشان هیزم فراهم وجمع آوری شد،آن هنگام که آنان ازبیعت باپیشینیان امتناع کردند.

سنداهل سنت:

مروج الذهب(چاپ بولایق1283ه.ق)2/79وچاپ الازهریة1303ه .ق)2/72)و(دارالرجاءـمصر،قاهره1357ه ق)3/24و(چاپ دارالحجرةـقم)3/73و(چاپ میمنیه)3/86(مسعودی م346)

تحریف دوم:

وحدث نوفلی فی کتابه فی الأخبار،عن ابن عائشة،عن أبیه،عن حمادابن سلمة،قال :کان عروةبن زبیریعذرأخاه إذاجری ذکربنی هاشم  وحره إیاهم فی الشّعْبِ وجمعه لهم الحطب لتحریقهم.

ویقول:إنما أرادبذلک إرهابهم لیدخلوفی طاعته إذ هم أبواالبیعةفیما سلف،وهذاخبرلایحتمل ذکره هنا،وقدأتیناعلی ذکره فی کتابنافی مناقب أهل البیت وأخبارهم المترجم بکتاب حدائق الأذهان.

کتمان حقایق ودست بردن درمنابع تاریخی،نشانه ای است گویا به اینکه متعصبان اهل سنت درتوجیح این جنایت جواب قانع کننده ای نداشته اندوچاره ای جزبه حذف این جمله ازمنابع تاریخی نیافته اند،واما آنچه دراینجاحذف شده عبارت زیر است:

((کما ارهب بنوهاشم وجمع لهم الحطب لاحراقهم))

سند اهل سنت:

مروج الذهب (فی المکتبةالشاملة)1/381(مسعودی م 346)

مدرک دوم:

عن سلمان وعبدالله بن عباس قالا: ...فَوَثَبَ عمرغَصبانَ فنادی خالدبن ولیدوقنفذافأمرهماأن یحملا حطباًوناراً...

ازسلمان وعبدالله ابن عباس نقل شده که گفتند:عمرغضبناک برخاست وخالدابن ولیدوقنفذ راصدازدوبه آن دودستوردادکه هیزم وآتش بیاورند.

اسناد شیعه:

کتاب سلیم386

بحارالانوار43/197و28/299

مدرک سوم:

عن فاطمةالزهراء(س): ...فجمعواالحطب الجزل علی بابناوأتوابالنارلیحرقوه ویحرقنا...

...پس هیزم زیادی درکناردرب خانه ماجمع کردندوآتش آوردندکه دررابسوزانندومارانیز بسوزانند...

اسنادشیعه:

بحارالانوار30/348

مجمع النورین147(ابوالحسن مرندی م1349)

بیت الاحزان121(مطبعةامیر)

مدرک چهارم:

نقل ابن خیزرانة(ابن جیرانةابن خزانةابن خنزابة)فی غُرَرِه قال زیدبن اسلم کنت مِمّن حَمَل الحطب مع عمر الی باب فاطمةحین امتنع عَلیِ واصحابه عن البیعة ...

ابن خیزرانه درکتاب غرر،اززیدابن اسلم روایت میکند که من ازجمله کسانی بودم که به هنگام خودداری علی(علیه السلام)ویارانش ازبیعت،به همراه عمرهیزم به درب خانه فاطمه (سلام الله علیها)بردیم...

اسناد شیعه:

مناقب النواصب419(ابن شهرآشوب م588)

الطرائف239(سیدبن طاووس م664)

نهج الحق وکشف الصدق271(علامه حلی م726)

احقاق الحق228و(شرح احقاق الحق)2/373(قاضی نورالله شوشتری)

شفاءالصدورفی الحاشیة1/279(علامه ابوالفضل تهرانی)

مأساة الزهراء2/97و201(علامه عاملی)

الهجوم علی بیت فاطمة182(عبدالزهراءمهدی)

سنداهل سنت:

فلک النجاة121قریب بهذاالمضمون(علی محمد فتح الدینی الحنفی م1371)

مدرک پنجم:

عن ابی جعفر(علیه السلام):وذلک الحطب عندنانتوارثه ...

آن هیزم(که ازآتش زدن درب باقیمانده)نزدماموجوداست وآنرا(به عنوان سندمظلومیت فاطمه زهراازیکدیگر)به ارث می بریم...

سند شیعه:

دلائل الامامة(ط الغری)238و(ط مرکز الطباعةوانشرفی مؤسسةالبعثة)455(طبری مقرن4)

مدارک دیگر

جمع آوری هیزم پشت درب خانه امیرالمومنین دراسنادزیرهم آمده است:

اسنادشیعه:

کتاب سلیم150

تفسیرعیاشی2/308

المسترشد225فی الهامش(محمدبن جریرطبری الامامی م قرن4)

کامل بهایی307(شیخ عمادالدین طبری م قرن7)

نواردالاخبار(تحقیق انصاری قمی)183(فیض کاشانی م1091)

البرهان 2/435و2/424

بحارالانوار30/293و53/18و28/231

شرح احقاق الحق 33/360(سیدالمرعشی النجفی م1411)

تشییدالمطاعن 1/433ـ434(سیدمحمدقلی نیشابوری)

الغدیر5/372(علامه امینی)

الکنی والاقاب 1/386(شیخ عباس قمی)

بیت الاحزان 82(شیخ عباس قمی)

اسناد اهل سنت:

الامامةوالسیاسة1/12(تحقیق:الزینی)1/30(تحقیق:الشیری)1/12(ابن قتیبه م276)

انساب الاشراف 1/587و2/269(البلاذری م279)

العقدالفرید5/12(ابن عبدربه)

مؤتمرعلمای بغداد181تحقیق سیدمرتضی رضوی )(مقاتل بن عطیةم525)

شرح نهج البلاغه 20/147(ابن ابی الحدیدم656)

اعلام النساء/قسمت حرف فاء(عمررضاکحاله)

عمربن خطاب183(عبدالرحمن احمدالبکری)

 

مدر ک اول:

بعث ابوبکرعمربن خطاب الی علی علیه السلام حین قعدعن بیعته وقال:ائتنی به بأعنف العنف...

هنگامیکه علی (علیه السلام)ازبیعت باابوبکرکناره گیریکرد،ابوبکرعمرابن خطاب  رابه سوی علی(علیه السلام)فرستادوگفت:اوراباسخت ترین تندی وعتاب به نزد من بیاور.(برای گرفتن بیعت)

اسنادشیعه:

الشافی فی الامامة3/240(الشریف مرتضی م.436)

تلخیص الشافی3/75(شیخ الطائفةابوجعفرطوسی م460)

انوارالیقین379(الحسینی الزیدی م670)

بحارالانوار28/388(العلامةمجلسی م1110)

سنداهل سنت:

انساب الاشراف(ط.دارالمعارف قاهره)1/587و(ط.دارالفکربیروت)2/269وفی المکتبة الشاملة 1/253(البلاذری م279)

مدرک دوم:

قال ابوبکر:...إن اَبَوا(علیک)فقاتِلهم

ابوبکرگفت:..اگرامتناع کردندباآنهابجنگ.

اسناد شیعه:نهج الحق وکشف الصدق271(علامةحلی م726)

فاطمةبهجةقلب المصطفی2/523ـ524(رحمان همدانی)

مظلومیت برترین بانو(آیةالله سیدعلی میلانی)

اسناداهل سنت:

العقدالفرید(فی مکتبةالشاملة)2/73(چاپ دارالکتاب العربی)4/242و(چاپ مکتبةالنهضةالمصریة)4/259و(ط.آخر)5/13و(ط.آخر)3/63وعبارته هکذا:إنِ ابیا(علی والعباس)فقاتلهما(ابن عبدربه م328)

المختصرفی اخبارالبشر(فی مکتبةالشاملة)1/107و0ط .دارالغرفةبیروت)1/156و(ط.قاهره مکتبةالمبتنی)165(ابوالفداءم 732)

اعلام النساء4/116ـ115(عمررضاکحالة)

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 17 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مناجات اميرالمومنين(م نتظران ظهور) و آدرس monajat1385.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان